يعنى مسيح(عليه السلام) از نشانه هاى قيامت است و همه اهل كتاب ، مسيحى و يهودى ، به او ايمان مى آورند ; و ايمان آنها زمانى است كه خدا وى را به دنيا مى فرستد و مسيح و آيات و نشانه هاى خدا را مى بينند .
امام باقر(عليه السلام) فرمود : « عيسى(عليه السلام) پيش از روز قيامت ، از آسمان به زمين نزول مى كند و يهوديان و مسيحيان پيش از مرگش ، به او ايمان مى آورند . وى پشت سر مهدى نماز مى خواند » ( بحار 14/530 ) .
حكمت عروج مسيح به آسمان اين است كه خدا وى را براى مرحله حساسى از تاريخ و براى مأموريت مهمّى ذخيره كرده است ، پيروان وى بزرگ ترين نيروى جهان در آخر الزمان خواهند بود و همچنين بزرگ ترين مانع براى رسيدن نور هدايت به ملت ها و برپايى دولت جهانى عدل الهى . از اين رو طبيعى است كه مسيح(عليه السلام) در سرزمين هاى آنان فرو بيايد و جهان مسيحيت ، كه پديده هاى جاهلانه و عوامانه آن را فرا گرفته ، آمدن حضرت را موجب يارى خود در برابر ظهور مهدى(عليه السلام) و مسلمانان بدانند . طبيعى است كه مسيح(عليه السلام) از كشورهاى مختلف مسيحى بازديد مى كند ; خدا انواع معجزات را به دست او ظاهر مى سازد و تعداد بسيارى به دست ايشان هدايت مى شوند .
نخستين ثمره نزول حضرت عيسى ، كاهش دشمنى غربى ها با اسلام و مهدى(عليه السلام) و برقرارى پيمان صلح و آشتى بين دولت هاى غرب و امام مهدى(عليه السلام)است .
بعيد نيست كه نماز خواندن عيسى(عليه السلام) پشت سر مهدى(عليه السلام) چند سال پس از نزول يعنى زمانى باشد كه دولت هاى غربى پيمان صلح را شكسته و لشكريان خود را براى جنگ با مهدى(عليه السلام) بسيج كنند . در اين هنگام است كه مسيح(عليه السلام)موضع روشن خود را در جانبدارى از امام مهدى(عليه السلام) آشكار مى كند و به او اقتدا مى كند .
اما معقول آن است كه شكستن صليب ها و كشتن خوك ها كه منابع سنى آن را روايت كرده اند ، پس از شكست غربى ها در نبرد با امام بوده و بعد از آن است كه امام و مسيح(عليهما السلام) وارد مراكز كشورهاى مسيحى شوند و ملت ها با تكبير و هلهله از او استقبال كنند .
خداوند مى فرمايد : « فرشتگان گفتند : اى مريم ! خدا تو را به كلمه اى ( وجود با عظمتى ) بشارت مى دهد كه نامش مسيح ، عيسى پسر مريم ، است . در اين جهان و جهان ديگر ، صاحب شخصيت و از مقربان الهى خواهد بود . در گهواره و در حالت كهولت با مردم سخن مى گويد و از شايستگان است » ( آل عمران /45 ـ 46 ) .
معنى « در گهواره با مردم سخن مى گويد » همان سخن گفتن هنگام ولادت است اما « در كهولت » يعنى وقتى از آسمان فرود آيد ، چون در سى و سه سالگى و پيش از كهولت ، به آسمان برده شد . ابن عباس مى گويد : سى ساله بود ( بغوى 2/77 ) . كهولت ، چنان كه لغت شناسان گفته اند ، از وقتى است كه خطوط پيرى آشكار شود . راغب مى گويد : كهولت يعنى وقتى سفيدى پيرى با سياهى مو آميخته شود . . .
در مجمع البيان آمده است : كهولت يعنى پس از نزول عيسى(عليه السلام) از آسمان ، براى كشتن دجال . حضرت در سى و سه سالگى به آسمان برده شد كه پيش از كهولت بود . اين گفته به نقل از زيد بن اسلم است . طبرى در تفسيرش مى گويد : كسانى كه مى گويند عيسى(عليه السلام) در گهواره و كهولت با مردم سخن مى گويد ، مقصودشان پيش از رفتن به آسمان است اما برخى گفته اند : كهولت يعنى وقتى دوباره ظاهر شود و با مردم سخن بگويد .
وى نام معتقدان به اين نظريه را مى بَرَد ، بعد از « ابن زيد » آن را نقل مى كند . ثعلبى در تفسيرش و فخر رازى ، اين نظريه را منتسب به « حسن بن فضل بجلى » مى دانند ، و بغوى مى گويد : از حسين بن فضل پرسيدند : مطلبى درباره نزول عيسى(عليه السلام) در قرآن هست ؟ گفت : آرى ، آن جا كه خدا فرمود : « وكَهْلا ; در كهولت با مردم سخن خواهد گفت » ( آل عمران /46 ) او در دنيا به سن كهولت نرسيد ، پس معنايش اين است كه پس از نزول از آسمان به كهولت مى رسد .
بنابراين نظر كسانى كه گفته اند « سخن گفتن حضرت در كهولت ، پيش از آن بود كه به آسمان برده شود » ضعيف است ، مانند بيضاوى و زركشى وسيوطى در در المنثور گرچه وى در جای به نقل از ابن عباس مى نويسد : آيه « إن تعذّبهم فإنهم عبادك ; عيسى بن خدا گفت : اگر مردم را عذاب كنى ، بندگان تواند » (مائده /118)
يعنى مسيح مى گويد : بندگانت به سبب گفتن « عيسى خداست » سزاوار عذابند اما اگر آنها را ببخشى و عذابشان نكنى ; آنها هم ديگر اين سخن را نمى گويند ، بلكه تو را به يكتايى خوانده ، و پذيرفته اند كه من بنده توام ; اگر اينان را چون از سخن كفر آميز خود دست برداشته اند ببخشى ، توانا و حكيمى . ر.ك : التصريح في نزول المسيح / كشميرى / 292 .
منبع: موعود